۱۳۹۲ شهریور ۹, شنبه

وقتی بیکاری و تنها


توی خونه نشستم. زل زدم به صفحه ی مانیتور. باز رفتم سراغ صفحه های شخصیت شناسی.(وقتی چراغای بیرون خاموش میشه سعی میکنم از خودم شروع کنم) الآن حدود یک ساله که فارغ ااتحصیل شدم. از بس داستان این یک سال را مرور کردم، حالم داره بهم میخوره. الآن که دارم این متن را مینویسم دلم میخواد تمام احساسات فروخرده ام را هم بنویسم ولی به بی فایده بودن نوشتنش واقفم. (هرچند که این نوشته از احساسات پیچ در پیچ نشات گرفته)
کاش سناریو طور دیگه ای رقم میخورد که من انیجا با این حس سرخوردگی در حال نوشتن این متن نبودم. بارها این سناریو را مرور کردم. از اول خلقتم تا به این لحظه. این که خدا مرا آفرید و با چه کسانی زندگی کردم و چه رفتارهایی را دیدم و چه واکنش هایی کردم تا به اینجا رسیدم.
دایم این دیالوگ فیلم "گذشته" اصغر فرهادی میاد توی ذهنم. اونجایی که ماریا به احمد میگه دیگه براش مهم نیست گذشته چه اتفاقاتی افتاده، الآن به این بچه ای که توی شکمشه و به آینده فکر میکنه.
اما آینده برای من یه قفل بزرگه. قفلی که از خاطرات گذشته شکل گرفته. شاید من مثل ماریا نتونم به راحتی آن حرف را بزنم. چون من راهکاری مطمئن برای آینده نمیبینم. و به شدت تنهام. تنهایی که تنها راه حل برون رفتش را همین نوشتن برای هیچکس میبیند.
ماریا کمال طلب نبود. وقتی به راه حلش نگاه میکنم - یعنی زندگی با سمیر - راه حلش آنقدرها هم جالب به نظر نمیرسه. زندگی با یک راه حل مساله ساز تر. امان این کوری و آسایش آن، ارزشش را دارد؟ اما بهتر از یک هوش احمقانه و یک دید محدود ناپیداست که همیشه مثل دیواری جلویت را سد کند.
اما باز امیده که جرقه میزنه. برگشتی غیر از این هم نیست. درغیر این صورت همین نفس کشیدن هم به سختی انجام میشد. امید به این که مسئله ها یه روزی، به روش خودش حل میشه. و این امیده که میگذاره دفتر مشکلات را برای چند لحظه هم که شده ببندیم و بریم یک لیوان آب بخوریم.

۱۳۹۲ شهریور ۸, جمعه

" گزارش سفرهای کشتی روی تار گيتی‌گستر" یا همان وبلاگ

واژهٔ وبلاگ اولین‌بار توسط یورن بارگر استفاده شد که یک هم‌آمیزی از دو واژهٔ وب و لاگ است. واژهٔ لاگ، واژه‌ای‌ست از ریشه واژهٔ یونانی لوگاس که در قرون میانه در معنای دفتر گزارش سفر کشتی‌ها به کار می‌رفته‌است. لاگ در زبان تخصصی رایانه به پرونده‌هایی گفته می‌شود که گزارش وقایع رخ‌داده در رایانه را ثبت می‌کنند. بلاگ نیز شکل کوتاه‌شده وبلاگ است. [از ویکی پدیا]
 گزارش سفرهای کشتی ... قابل تامله!
همه ی ما ناخواسته سفری را در این دریای پر تلاطم زندگی آغاز کرده ایم. چقدر روی عرشه ی کشتی، به این کشتی، به این دریا فکر میکنیم؟ چقدر ناخدای خود هستیم؟ اصلا یادداشتی، مشابه ملوانان کشتی برمیداریم؟ 
خود دریا، سفر، کشتی و ... انگار استعاره هایی از زندگی هستند.
قبل از اینکه در استعاره ها گم شویم، سعی در آن دارم یادداشت هایی در اینجا منتشر کنم که هم برای خودم و هم برای کسانی که مطالب آن را میخوانند مفید باشد. از نظرات شما، قبل از اینکه استفاده کنم، لذت میبرم. زیرا میبینم نوشته ام خوانده شده و همچنین میتوانم دیدگاه های متفاوت را ببینم.
دوست دارم مثل این استراتژیستها اینجا از خط مشی وبلاگ و سیاستها و هدفهای نوشتنم بنویسم، ولی نگارنده آنقدرها هم در زمینه رسانه حرفه ای نیست که همچین قدمهای بزرگی بردارد و به پاره شدن خشتک خود نیز می اندیشد. اما این توجیه فکر نکردن به این موضوعات نیست.
در اهداف اولیه سعی میکنم به موضوعاتی که به نظرم مهم میرسد بپردازم. شاید نامرتبط باشند ولی مدت زمانی فکرم را بخودشان مشغول کردند، پس ارزش نوشته شدن را خواهند داشت. خاطره های این کشتی سواری هم شاید نکته هایی برای خودش داشته باشند، پس میتوان آنها را نیز نوشت.
اما در کل راجع به آینده این وبلاگ، چند هفته ی اول منتظرم ببینم چه میشود، نوشته ها چقدر موفق خواهند بود و چقدر خودم را راضی میکنند. در ادامه با تجربه ای که کسب کرده ام، به اصلاح طلبی میپردازم.
در آخر این اولین پست، از خدای متعال میخواهم گره های فکر و قلمم را باز کند تا بهتر بفهمم و واضحتر بنویسم.

8شهریور92